آداب ظاهري تلاوت قرآن

1- قرآن رو به قبله تلاوت شود.

2-  شخص تلاوت کننده با وضو باشد.

3- دهان خوش بو و پاکيزه باشد. حضرت رسول اکرم (ص) مى‏فرمايد:« راه ‏قرآن‏» را نظيف و پاكيزه كنيد. مى‏پرسند: راه قرآن چيست؟

مى‏فرمايد: ‏دهان ها‏يتان. مى‏پرسند: چگونه؟ مى‏فرمايد: با مسواك.

4- براي رعايت ادب ، قاري با سكون و وقار نشسته باشد، يا ايستاده رو به قبله و سر پيش افكنده و تكيه نزده و چهار زانو ننشسته ‏باشد، و پاى خود را دراز نکند. بلكه مانند كسى باشد كه در نزد جليل الشان ‏مى‏نشيند، يا مى‏ايستد و احترام را رعايت نمايد.

5- قاري شمرده و با آرامش بخواند. از اين جهت است كه در احاديث آمده است كه: «هر گاه كسى در كمتر از سه‏ روز، قرآن را ختم كند، دانا نيست.‏»

در حديث ديگر روايت شده که: «دوست ندارم كه كسى در كمتر از يك ماه، يك ختم قرآن ‏كند .» البته ماه مبارک رمضان مستثني شده و در روايت آمده: « در هر سه روز، قرآن را ختم ‏كنيد.»

6- از جمله آداب، آن است كه تلاوت کننده گريه نمايد. و اگر او را گريه نيامد، حالت گريه و زاري به خود بگيرد.

7- قاري قرآن را با صداي اندكى بلند بخواند، البته اگر از ريا ايمن باشد.

8- در دستورتلاوت قرآن، صداى خوش سفارش شده است و از قارى خواسته‏اند كه نكات ‏ظريف تلاوت - اعم از كشيدن صدا و يا زير و بم آن و ترجيع قرائت و غيره - را رعايت كند.

رسول اکرم صلى الله عليه و آله فرمود:«هر چيز زيورى دارد و زيور قرآن، آواز خوش است.‏»

پيامبر اکرم در روايتي ديگر مي فرمايد: « قرآن را با صداى خود خوش كنيد، زيرا صداى خوش زيبايى قرآن را افزون ‏مى‏كند.»

9- حق آيات مراعات شود. بدين نحو كه؛ قاري وقتي به آيه سجده رسد سجده كند. و چون به آيه عذاب رسد به خدا پناه برد. و چون به آيه رحمت و ذكر نعيم بهشت رسد، آن را از خدا مسئلت نمايد. و چون به‏ آيه‏اى رسد كه مشتمل بر تسبيح يا تكبير پروردگار باشد تسبيح و تكبير او كند. و چون‏ به آيه دعا و استغفار رسد دعا و استغفار نمايد.

در حديث ديگر، امام صادق عليه السلام فرموده است:

كسى كه قرآن بخواند، ولى قلبش رقت پيدا نكند و در برابر خداوند خاضع نشود و در درون، حالت ‏حزن و خشيت و هراس نيابد، شأن و جايگاه والاى خدا را سبك شمرده است. بنگر كه كتاب پروردگارت را چگونه مى‏خوانى و با منشور سعادت ‏خويش چه برخوردى دارى؟ و اوامر و نواهى آن را چگونه پاسخ مى‏دهى و حدود و تكاليف آن را چگونه ‏امتثال و فرمان بردارى مى‏كنى؟! در آيه‏هاى وعد و وعيد، درنگ كن، در امثال و مواعظ قرآن انديشه نما. مبادا اقامه حروف و قرائت ‏ظاهر، تو را در تباه ساختن حدود آن بيندازد!...

10- در ابتداى قرائت « اعوذ بالله من الشيطان الرجيم‏» گفته شود.

11- قاري از هر سوره كه فارغ شود بگويد:

«صدق الله العلى العظيم و بلغ رسوله الكريم اللهم انفعنا به و بارك لنا فيه الحمد لله رب العالمين.‏»

12- قرآن با نيت خالص و براي رضاي خدا تلاوت شود. تلاوت‏ كننده بايد مواظب دام و دانه‏ شيطان باشد و در پُر رنگ كردن اخلاص خود در تلاوت قرآن بكوشد.

اين ضرورت از آن جا دو چندان مى‏گردد كه شيطان در تلاوت قرآن راحت‏تر از ديگر عبادات مى‏تواند رخنه كند، زيرا تلاوت قرآن با ارائه‏ هنر تلاوت و صوت و تجويد همراه است. همين نكته مى‏تواند مركب شيطان در به انحراف كشاندن انگيزه‏ تلاوت كننده باشد .

به عبارت ديگر كسانى كه به قصد ارائه‏ صوت و هنر تجويد خود و در نتيجه كسب وجهه در نزد اين و آن قرآن را تلاوت مى‏كنند، مرتكب عبادت ريايى شده و نه تنها اين تلاوت ارزش و پاداش الهى ندارد، بلكه بر اساس روايتى كه بيان شده، خشم پروردگار را به دنبال دارد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «... اى عالم به قرآن! به وسيله‏ آن فروتنى پيشه كن تا خداوند تو را بالا ببرد و آن را وسيله‏ عزت‏ طلبى و تكبر قرار مده تا خوارت نگرداند. اى داناى قرآن! خود را براى خدا بياراى، تا خدا تو را بيارايد و خود را به آن - قرآن- به خاطر مردم مياراى، تا خداوند تو را به آن زشت ننمايد... .»

و كسى كه از روى ريا و سمعه و براى جدال با جاهلان و مباهات به علما قرآن را ياد بگيرد، در قيامت ‏خداوند استخوان‏هايش را متفرق كند و هر گاه قرآن را ياد بگيرد و فروتنى نمايد و بندگان خدا را قرآن ياد بدهد و از خداوند پاداش بطلبد، در بهشت كسى پاداشش از او بيش‏تر نيست... .»

13-  در هنگام قرائت قرآن ساکت شود. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: هر گاه نزد تو قرآن تلاوت مى‏شود، بر تو لازم است گوش بدهى و سكوت و توجه داشته باشى؛ « اذا قرى‏ء عندك القرآن وجب عليك الانصات و الاستماع.‏»

اين همان نكته قرآنى است كه در آيه 204 سوره اعراف آمده است: " و اذا قرى‏ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا ترحمون."

14- قاري از روى «مصحف‏» تلاوت كند كه نگاه به «مصحف‏» و تلاوت از روى آن، حساب خاصى دارد و در روايات، روى اين موضوع تاكيد شده است.

15- به هنگام تلاوت قرآن، به چيز ديگرى فكر نكند و متوجه آيات قرآن باشد

آداب تلاوت قرآن کریم

آن‎گاه كه قاري در محضر نورالانوار قرآن مي نشيند و آيه آيه هاي آن ، جانش را روشن مي كند ، در برابر منشوري حضور يافته كه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ » و با معبودي هم‎كلام شده كه «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ».

ذات پروردگار آن‎چنان عظيم است كه هيچ قلبي را ياراي تصوير آن نيست و ژرفاي كلامش را جز دل‎هاي پاك ، كسي درك نمي كند.

پرنده اي كه در آسمان بلند اين صحيفه ، به پرواز در مي آيد ، نيكو است آدابي را رعايت كند و خويشتن را به زيورهايي بيارايد كه وجود ناچيزش قابليت درك آن ژرفا را حاصل كند.

در اين جزوه برآنيم كه در حد توان ، مختصري از اين آداب را بيان نماييم:

1ـ طهارت: «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ »

از آن‎جا كه كتاب خدا پاك ترين و منزه ترين كلام است ، تنها پاكان مي توانند جرعه هاي حيات‎بخش آن زمزم زلال را بنوشند و از فيض آن مستفيض گردند ؛ قرآن ، ظاهري «شگفت انگيز» و باطني «عميق» دارد:

هم‎چنان‎كه قاري و حافظ براي تماس با ظاهر چشم نوازِ قرآن ، لازم است با وضو و ديگر آداب طهارت به محضر آن شرفياب شوند ، براي ادراك آن باطن روح‎بخش نيز لازم است درون را از آلودگي گناه بزدايند و به صفات نيك بيارايند تا با اين طهارت قلب، شايستگي هدايت يافتن از اين كتاب هدايتگر را بيابند، كه «هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ».

بزرگ مفسر قرآن كريم،‌ حكيم متأله زمان، حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته مي فرمايد: «اگر كسي اهل پاكي و نزاهت نباشد ، تدبر در قرآن نصيبش نمي شود ؛ چون با قلب بسته نمي‎توان به سراغ قرآن رفت.»

2ـ استعاذه: «وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنْ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ »

استعاذه، ادب معنوي قرآن است و نازل‎ترين درجه‎ي آن اين است كه بگويد: «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» كه به معناي «پناه بردن» است. البته تلاوت كننده‎ي قرآن بايد در دل نيز به اين مسأله اعتقاد داشته باشد و در تمام مدت قرائت به خداي سبحان پناه ببرد و خود و قلب خود را به او واگذارد و در حصن حصين او متحصن شود تا مبادا وسوسه هاي شيطاني او را از ياد و نام خدا غافل سازد و به امور ديگر مشغول نمايد.

3ـ تسميه: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ »

معناي تسميه فقط گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم» هنگام شروع تلاوت نيست ؛ بلكه به اين معناست كه قاري و حافظ با نام خدا آغاز و با ياد او ختم نمايد و در طول مدت قرائت ، از او غفلت نورزد.

استعاذه ، كار تسميه را نمي كند ؛ زيرا استعاذه يعني «پناه بردن به پروردگار از شر وساوس شيطاني» و تسميه يعني «با نام خدا و ياد او قرائت كردن» ، بنابراين خداوند متعال خطاب به رسول اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ » يعني با نام حق قرائت كن و اين مخصوص حضرت رسول صلي الله عليه و آله نيست ؛ بلكه هر كس در پرتو اين نور مي نشيند ، بايد به گونه اي با نام پروردگار ‌آغاز كند كه ياد او در قلبش جلوه گر باشد.

4ـ تدبر: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا »

هنگامي كه عاشق ، نامه‎ي معشوق را مي گشايد و حلاوت كلام آن را به جان مي چشاند، همانا با چشم دل مي نگرد و با گوش جان مي شنود. تدبر در آن «نورٌ علي نور» ، مسأله اي است كه در كلام وحي و هم‎چنين در فرمايشات قرآن‎هاي ناطق، ائمه‎ي اطهار عليهم السلام، مورد تأكيد قرار گرفته است. نيانديشيدن در اين كتاب انسان سازي ، به‎خاطر قفلي است كه بر دل زده شده و كليدي جز معرفت قرآني ندارد.

اين كتاب آسماني كه براي هدايت انسان‎ها نازل شده است ، آن‎گاه هدايتگر خواهد بود كه پيام آن را بشنويم و درك كنيم و اين درك تنها با تدبر صحيح ميسر خواهد بود. اگرچه قرائت قرآن و حتا نگاه كردن به آن خطوط نوراني ، چشم و جان انسان را نوراني مي كند و داراي اجر است ؛ اما تدبر در آن و عمل كردن به پيام بلند و جاوداني آن ، مسيري است كه انسان را از حضيض خاك به اوج افلاك خواهد رساند.

5ـ خضوع و خشوع: «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ »

آن‎گاه كه انسان در برابر كلام آن عظيم ودود، و آن قدير غفور قرار مي گيرد ، بايد آن‎چنان كه عبد در برابر مولا سر خم مي كند، سر فرود آورد و در قلب خود خشوع و در اعضاي خود خضوع را احساس نمايد. آن درجات رفيع در آن آيات عميق را تنها قلب‎هاي خاشع و جوارح خاضع ادراك مي كنند و تنها چنين كساني مي توانند پيام عرفاني و ملكوتي اين كتاب آسماني را به جان بخرند.

6ـ استماع: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ »

استماع يعني گوش دادن با دقت. اگر سخني براي انسان اهميت داشته باشد ، با سكوت و دقت فراوان به آن گوش فرا مي دهد ، و كدام كلام بالاتر و مهم تر از كلام خالق هستي كه جهان را آفريد، تنها كسي كه مي تواند راهنماي بشر به راه سعادت باشد. هنگامي كه قرآن خوانده مي شود بايد خاضعانه در برابر آن نشست و در كمال سكوت و دقت به آن گوش فرا داد و در آن تدبر كرد. اما اين تنها مخصوص شنونده نيست؛ بلكه قاري و حافظ خود نيز بايد در هنگام تلاوت ، آيات را استماع نمايد و سعي در عمل به آن انوار هدايت كند. چنين استماعي است كه شايد موجب شود اين انسان حقير و اين مخلوق ضعيف ، مشمول رحمت پروردگار واقع شود و به آن صراط مستقيم راه يابد

آداب باطنى تلاوت قرآن


قرآن به عنوان آخرين وحى الهى كه بر افضل انبيإ الهى نازل شده نور هدايت ابدى براى بشريت و تجلى خداوند در كلامش بود. قرآن شاهد زنده بر نبوت رسول اكرم(ص) و گرامى ترين برهان بر حقانيت اوست، زيرا دليلى دائمى و حجتى همگانى به شمار مى‏آيد كه تمامى ابعاد و جوانب آن نشان از دانش نامتناهى ربانى دارد و هيچ كس را ياراى آن نبوده و نخواهد بود كه مانند اين كتاب را از پيش خود بياورد.

از جمله عواملى كه قرآن را در دل ها و مصاحف حفظ مى كند، تلاوت و مداومت در مطالعه آن است. تلاوت قرآن نيز مانند هر عمل مستحب ديگر داراى آدابى است كه خود بر دو نوعند: ظاهرى و باطنى. از اين دو قسم آداب باطنى تلاوت قرآن از اهميت بيشترى برخوردار است كه در هنگام تلاوت قرآن بايستى مد نظر قرار گيرد. براى تلاوت قرآن ده ادب باطنى است كه به ترتيب در پى مى‏آيد.

 

فهميدن اصل كلام

تلاوت كننده، بايد بداند كه با چه سخن بزرگى مواجه است، سخنى كه نشانه لطف و رحمت و عنايت آفريدگار هستى به آدمى است. سخنى كه حقايق بسيار بلندى را تا مرز فهم و درك انسان ها تنزل داده است.

فهم عظمت كلام، درك فضل و لطف خداوند درباره بندگان است كه اين كلام را از عرش جلال خود تا سطح فهم مردم نازل فرموده است و بايد انديشيد كه چگونه خداوند در رسانيدن معانى كلام خود كه صفتى قائم به ذات اوست به مرتبه فهم مردم، به بندگان لطف و كرم فرموده چگونه آن صفت در طى حروف و اصوات كه از صفات بشرى است بر آنان تجلى كرده است. قارى قرآن بايستى كلام الهى را درس بگيرد و بياموزد و به قرائت آن اكتفا نكند چنانكه در سوره اعراف آيه 169 آمده است «و درسوا ما فيه» يعنى كلام الهى را فرا گرفتند. همچنين قارى قرآن بايستى آيات الهى را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنان كه در سوره حاقه آيه 12 آمده است «و تعيها اذن واعيه؛ قرآن را گوش هاى حافظ به ياد مى سپارند»، درك عظمت كلام الهى، جز با انديشه در محتواى آن ميسر نيست.

 آگاهى به عظمت متكلم

 شايسته است كه قارى قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوينده قرآن توجه كند و بداند كه قرآن سخن بشر نيست همان طور كه ظاهر قرآن را جز با طهارت نمى توان لمس كرد، معنى و حقيقت آن نيز جز با طهارت قلب از صفات زشت قابل درك نيست. در هنگام تلاوت بايد به خود گوشزد كرد كه گوينده اين سخنان آفريدگار همه چيز و روزى دهنده همه جنبدگان است و همه تحت سيطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات كند از عدلش، و در نهايت هم اوست كه مى گويد: اينان اهل بهشت و اينان اهل دوزخند.

انديشيدن به حقايقى از اين قبيل، عظمت و تعالى گوينده قرآن را در دل مى نشاند و كلام او را موثر مى سازد، چرا كه براى آدميان، گذشته از اصل كلام، گوينده آن نيز اهميت داشته و اعتبار كلام تا حد زيادى به اعتبار و شإن متكلم بستگى دارد.

 تدبر

كسانى كه قرآن مى خوانند و كسانى كه به آن گوش مى دهند، لازم است كه در آيات كتاب الهى به تدبر و تفكر بپردازند و با انديشيدن در مضامين آيات، خود را در معرض تابش نور الهى قرار دهند و در يك فضاى معنوى تنفس كنند. تدبر در آيات قرآنى انسان را در دنيايى از معارف والا و مفاهيم بلند قرار مى دهد كه هيچ چيز با آن برابرى ندارد و آيات قرآنى به عنوان كليدهاى سعادت انسانى در اختيار او قرار مى گيرند. قرآن كريم، مردم به خصوص صاحبان انديشه را به تدبر در آيات خود فراخوانده است.

«كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته وليتذكر اولوا الالباب» [1] قرآن كتابى است مبارك كه آن را نازل كرديم تا مردم در آيات آن تدبر كنند و صاحبان انديشه متذكر باشند.»

و نيز در جاى ديگر از كسانى كه در آيات قرآن تدبر نمى كنند گله مى كند و دل هاى آن ها را مهر شده مى نامد كه سخن حق در آنها نفوذ ندارد: «افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؛ [2] چرا در قرآن تدبر نمى كنند يا بر دلهايشان قفل زده شده است؟»

و نيز در جاى ديگر اهل معنا را به توجه و تذكر در آيات قرآنى كه به آسانى در اختيار آنهاست و هيچ گونه پيچيدگى ندارد فرا مى خواند: «ولقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر؛ [3] همانا قرآن را براى توجه به آن آسان قرار داديم آيا توجه كننده اى هست؟»

و نيز تدبر، پس از حضور قلب و توجه قرار دارد، زيرا چه بسا انسان هنگام تلاوت قرآن به چيز ديگرى نينديشد ولى از سوى ديگر به شنيدن آيات، بسنده كند و در آن تدبر نكند، اما چنان كه مى دانيم غرض از تلاوت قرآن، تدبر در آن است نه چيز ديگر.

 حضور قلب و ترك حديث نفس

حضور قلب از توجه بيشتر سرچشمه مى گيرد زيرا تعظيم كلامى كه قرائت مى شود، ريشه در توجه انسان به آن كلام دارد، و انديشه خود را در چيز ديگرى مصروف نمى دارد و اين تمركز انديشه و همت سبب شادى و انبساط خاطر مى شود. ومى گويند در معنا و تفسير آيه «يا يحيى خذ الكتاب بقوه؛ [4] گفته شده با جديت و كوشش كتاب را بگير» يعنى اين كه در هنگام تلاوت قرآن وجود خود را از تمامى افكار خالى و همت را به آن مصروف بدار.

مهار ذهن و خوددارى از انحراف ذهن از يك مسئله به مسائل ديگر امرى بس دشوار و نيازمند به تمرين است يعنى آن چه را كه عموم مردم «حواس پرتى» مى دانند به راحتى قابل پيشگيرى نيست و حضور قلب نيز چيزى جز «حواس جمعى» نيست. كسى كه قرآن مى خواند، بايد به آنچه مى خواند عنايت و توجه داشته باشد و كلمات را بر حسب عادت و چرخش زبان نگويد زيرا قارى قرآن، تنها به مقدارى كه با توجه خوانده است، بهره مى برد و آن چه بى توجه خوانده مى شود مانند آبى است كه هدر مى رود و مزرعه را سيراب نمى كند، منظور آن است كه هنگام تلاوت، تمام حواس قارى به آيات الهى باشد و هيچ هم و غم ديگرى را به دل راه ندهد.


تفهم

منظور از تفهم آن است كه از هر آيه اى آن چه سزاوار آن است برداشت و استنباط كند (يعنى مراد از تفهم آن است كه براى هر آيه اى، توضيح و شرحى مناسب با موضوع آن، به دست آورد) تفهم در ادامه تدبر است، چه بسا كسى تدبر كند اما حصول نتيجه اى نباشد، يعنى بايد آن قدر تدبر كرد تا مفهوم آيه را دريافت. براين اساس آيات قرآن مشتمل بر مطالب گوناگونى است (از صفات آفريدگار گرفته تا صفات آدميان و...) كه دانستن هر يك چراغى است فرا راه تكامل انسان.


ترك موانع فهم

بعضى از مردم به خاطر اينكه شيطان پرده اى بر فهم آنان افكنده است، از فهم معانى قرآن محروم و از درك اسرار و شگفتى هاى آن بى بهره اند، قارى قرآن بايستى در رفع موانع و حجب شيطانى بكوشد. مهمترين حجاب هاى فهم چهار مورد است:

حجاب اول: برخى از افراد (قاريان)، تمام تلاش و توجه خويش را صرف تلفظ صحيح كلمات قرآن مى كنند، تا مبادا حرفى را از مخرج نادرست، ادا كنند، در چنين وضعيتى ديگر براى توجه به معانى، مجالى باقى نمى ماند. كه اين كار به عهده شيطان است كه موكل بر قرآن شده تا با وسوسه مردم را از درك معانى كلام الهى باز داشته و مردم را وادارد كه در ادا به حروف ترديد نمايند.

حجاب دوم: اينكه تلاوت كننده در مسائل، متقلد نظريه اى باشد كه به تقليد آن را يادگرفته و نسبت به آن جمود و تعصب داشته باشد اين چنين اعتقاد و تعصبى مانع از ارتقإ است و به او اجازه نمى دهد كه غير از مورد اعتقادش به مطلب ديگرى بينديشد.

حجاب سوم: اين است كه قارى و تلاوت كننده قرآن بر گناهى اصرار ورزد و يا متكبر و يا مبتلا به هواى نفس باشد. اين گناهان سبب تاريكى دل مى گردد و مانند غبار بر آيينه قلب نشسته، از تجلى حق جلوگيرى مى كند و اين بزرگترين حجاب دل است و بيشتر مردم به اين حجاب گرفتارند.

حجاب چهارم: اين است كه تفسير ظاهرى آيه را بخواند و بپذيرد كه كلمات قرآن در معانى خود منحصر به آن است كه از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها نقل شده است. و بقيه تفسير به رإى است و اين خود از حجاب هاى بزرگ فهم قرآن است.

 تخصيص

تخصيص يعنى اين كه تلاوت كننده در نظر بگيرد كه مقصود از هر خطاب قرآن، خود اوست پس اگر نهى از امرى را در قرآن مى خواند، يا وعده و وعيدى را مى شنود خود را مخاطب بداند و اگر داستان هاى انبيإ و اقوام گذشته را قرائت مى كند آنها را به منزله افسانه تلقى نكند بلكه بداند كه مقصود از آنها عبرت است و قارى بايستى از لابه لاى آنها آنچه را مورد نياز مى باشد برگيرد. در قرآن كريم مى خوانيم: «ولقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر؛ [5] يعنى ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختيم، پس آيا پند گيرنده اى هست؟»

 تإثير

تإثير آن است كه قرائت كننده قرآن از آيات گوناگون كلام الهى متإثر شود وبه حسب مضمون هر آيه حالت حزن و اندوه يا نشاط و شادى برايش حاصل گردد؛ چنان كه پيامبر اكرم(ص) خود از آيات الهى متإثر بود. در اين صورت قلب آماده تإثير پذيرى مى شود. قارى بايد به تناسب معناى آيه حالتى مناسب در دل احساس كند، اگر به آيه عذاب مى رسد احساس وحشت نمايد و اگر به آيه مغفرت مى رسد، شاداب باشد. از اين رو گفته اند بنده اى كه با ايمان قرآن را بخواند، اندوهش افزون و شاديش اندك، گريه اش فراوان و خنده اش كم، دل مشغوليش بسيار و راحتيش، قليل است.

 

ترقى

ترقى يعنى اين كه تلاوت كننده قرآن به مرحله اى ارتقإ يابد كه گويا كلام را از خداوند مى شنود قرائت سه درجه دارد: پايين ترين آن اين است كه قارى آن را بر خدا مى خواند و خود را در برابر او مى بيند در اين مرحله حال او، حالت درخواست و تضرع و گريه و زارى خواهد بود.

درجه فراتر اين كه تلاوت كننده با قلب خود شهادت دهد كه پروردگار با الطافش او را مخاطب ساخته و مشمول نعمات خود قرار داده است، در اين مرحله مقام قارى، مقام حيا و تعظيم و گوش دادن و فهم است.

درجه سوم اين كه در كلام، متكلم و در كلمات، صفات او را ببيند و لذا به خود و قرائت خود ننگرد و همت و كوشش او تنها گوينده اين كلمات باشد و انديشه اش را متوجه او كند، گويا مستغرق در ديدار گوينده است نه به قرائت و حتى نه به نعمت و شكر منعم. امام صادق(ع) مى فرمايد: «والله لقد تجلى الله لخلقه فى كلامه ولكن لايبصرون» به خدا قسم، خداوند در كلام خود تجلى كرد ولى آنان نمى بينند.[6]

 

تبرى

تبرى آن است كه تلاوت كننده قرآن، در هنگام تلاوت از نيرو و توان و توجه خود دورى كند و با چشم خشنودى و تزكيه به خود ننگرد، هنگامى كه آيات بهشت و مدح صالحان را مى خواند به خود تطبيق ندهد، بلكه براى اهل يقين و صديقين گواهى دهد و ابراز اشتياق نمايد كه به آنان بپيوندد و زمانى كه آيه غضب و مذمت گناهكاران و مقصران مى خواند به خود تطبيق دهد و در خشيت و خوف خود را مخاطب سازد و اميرالمومنان على(ع) به همين نكته اشاره دارد در آن جا كه مى فرمايد: «اذا مروا ب‏آيه فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفير جهنم و شهيقها فى اصول آذانهم؛ [7] هنگامى كه به آيه اى برمى خورند كه در آن ذكر تهديدى است، با گوش قلب آن را مى شنوند و چنين مى انديشند كه صداى آتش جهنم در گوشهايشان است.»

در پايان از خداوند منان خواهانيم كه ما را از فوايد معنوى آداب باطنى قرآن برخوردار بگرداند. [8]

ادب تلاوت قرآن


اولين مرحله استفاده و بهره‏مندى از قرآن كريم تلاوت آيات است كه در كنارش بايد مضامين آنها را خوب فهميد و سپس بدان عمل كرد. بايد سعى كنيم تلاوت ما شبيه تلاوت رسول اللّه (ص) باشد و مانند آن حضرت، عمق دل و جان خود را با قرآن پيوند زنيم؛ زيرا تمام رفتار و سنت و سيرت ايشان، از جمله تلاوتشان براى جامعه اسلامى اسوه حسنه‏اى است كه بايد بدان اقتدا كرد. «و لقد كان لكم فى رسول اللّه أسوة حسنة» (1) .

آغاز تلاوت بايد با استعاذه و پناهنده شدن به خداوند از شر وسوسه‏هاى شيطان باشد چنانكه فرمود: «فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم» (2) و در هنگام تلاوت، وقتى به آيات رحمت مى‏رسيم، با معناى آن آشنا شده و محتواى آن را كه همان رحمت مخصوص است از خداى سبحان مسئلت كنيم و آنگاه كه به آيات عذاب مى‏رسيم از خداى سبحان، آمرزش ، بخشايش و نجات طلب كنيم. چنين تلاوتى مى‏تواند گرد و غبار قلب تلاوت كننده را بزدايد.

با زبان و دهان آلوده نمى‏توان قرآن طاهر را تلاوت كرد، از اين رو لازم است پيش از تلاوت به تطهير و تنظيف جسمى و معنوى دهان و زبان بپردازيم. بايد با مسواك كردن و مانند آن، فضاى دهان را تميز و نظيف نمود و با استغفار، بوى بد گناهانى مانند غذاى حرام و سخنان ناشايسته را زدود. باطن گناه جز تعفن و پليدى نيست، به همين دليل دستور فرموده‏اند: «تعطّروا بالاستغفار لا تفضحنّكم روائح الذنوب» (3) يعنى با استغفر معطر شويد كه بوى بد گناهان، شما را رسوا نكند.

اگر اهميت و فضيلت تلاوت قرآن براى ما روشن شود و بدانيم كه قرآن تكلم و سخن گفتن خداوند با ماست، و با طهارت باطن و انس با قرآن لذت تلاوت را بچشيم، هيچ گاه حاضر نمى‏شويم بين خود و قرآن فاصله بيندازيم و هرگز از فيض عظيم آن، حداقل با تلاوت پنجاه آيه در شبانه روز، محروم نمى‏گرديم .

انس با قرآن و مقام صالحين

خداى سبحان رسول اللّه (ص) را مستقيماً تحت ولايت خود معرفى كرده، مى‏فرمايد «ان وليّى اللّه الذى نزّل الكتاب و هو يتولى الصالحين» (4) اين آيه كريمه حاوى چند مطلب است: اول آنكه مى‏فرمايد خدا ولى رسول اللّه است «ان وليىّ اللّه» دوم آنكه همان خدايى ولى رسول اللّه است كه قرآن را نازل فرموده «الذى نزل الكتاب» و سوم آنكه خداوند متولى صالحين است «و هو يتولى الصالحين». با توجه به اين سه نكته مى‏فهميم كه راه اينكه خدا ولى انسان باشد، آن است كه انسان، صالح بشود و تا صالح نگرديم تحت ولايت اللّه نخواهيم بود و خدا هم تولى ما را نخواهد پذيرفت و بهترين راه صلاح هم انس با قرآن است. اين جمله كه مى‏فرمايد ولى رسول اللّه (ص)، خدايى است كه قرآن را نازل كرده، از باب تعليق حكم بر وصف مى‏باشد كه مشعر به عليت است؛ يعنى اگر كسى به قرآن عمل كند صالح مى‏شود و اگر خداوند بخواهد ولى كسى بشود، از راه قرآن ولايت و تدبير او را اعمال مى‏كند .

به همين دليل مى‏فرمايد: «فاقرءوا ما تيسر من القرآن» (5) آن مقدار كه براى شما ميّسر است قرآن تلاوت كنيد و با اين كتاب الهى مأنوس باشيد. حتى اگر معناى بعضى از آيات و سور براى شما روشن نشد، نگوييد خواندن بدون ادراك چه اثرى دارد. چون قرآن، كلام آدمى نيست كه اگر كسى معنايش را نداند خواندنش بى‏ثمر باشد؛ بلكه نورى الهى است كه خواندن آن به تنهايى عبادت است گرچه به معنايش آگاهى نداشته باشيم.

قرآن حبل الهى است كه انس با آن و تدبر در آن و ايمان و عمل به آن، انسان را بالا مى‏برد و به مقام صالحين، ملحق مى‏سازد تا مستقيماً تحت ولايت اللّه قرار گيرد. اگر انسان مشمول ولايت اللّه بود تمام امورش را خدا اداره مى‏كند و در آن مقام، ديگر هيچ راهى براى وسوسه و رخنه اهريمن نيست. خدا او را از تمام تيرگيها و تاريكيها نجات مى‏دهد و او را نورانى مى‏سازد «اللّه ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور» (6) چنين شخصى در بين امت با نور حركت مى‏كند يعنى در حالى كه حركت و بصيرت و سيره‏اش روشن و روشنگر است «و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس» (7) .

«صالحين» در اين آيه، غير از «الذين امنوا و عملوا الصالحات» (8) است. اين صالحين ناظر به صلاح در «مقام ذات» است نه «مقام فعل». صالحين در مقام ذات يعنى ذواتى، به اندازه‏اى بالا آمده‏اند كه ذاتشان صالح شده است. كار صالح چندان كاربردى ندارد ولى كارايى جان صالح كامل است. رسول اللّه (ص) و اهل بيت عصمت و طهارت (سلام اللّه عليهم) از صالحين هستند. خداى سبحان درباره بعضى از انبياى عظام فرموده كه در قيامت او به صالحين ملحق مى‏شود «و انه فى الاخر لمن الصالحين» (9) مقام ذات اگر صالح شود از او چيزى جز كار صالح صادر نمى‏شود ولى اگر ذات صالح نشد، ممكن است احياناً كار صالحى از او صادر نشود يا ناصالحى از او سر زند.

لازم است توجه شود كه بين قوس نزول و صعود فرق است ؛ زيرا به لحاظ قوس نزول، انسان كامل مانند حضرت رسول اكرم (ص) و نيز اهل بيت معصوم آن حضرت كه از جهت منزلت نورانى، يك حقيقتند آن ذوات مقدس همتاى قرآن كريمند، چون صادر اول و اولين كلام تكوينى خداوندند، نه آنكه تحت هدايت قرآن قرار گيرند، ولى به لحاظ قوس صعود، همه آن ذوات مقدس، همانند انسانهاى ديگر مكلفندو بايد تحت هدايت قرآن واقع شوند، آنان حداكثر بهره را از جهت علم و عمل از قرآن مى‏برند تا صعودشان موازى نزولشان گردد، و ديگران چنين توفيقى را ندارند گرچه هر يك، سهمى از حمايت و هدايت قرآن را دارا خواهند بود .